√ 45

































✭ ســـــکوتـــ تـــقدیـــــــر ☆

ســُـکوتــ مےکُنمــ بـﮧ احتــِرامــِ تـَقدیـــر (!)

 

 

یک روز مردی خیلی خجالتی رفت توی یک كافی شاپ ....

چند دقیقه كه نشست توجهش به یک دختر كه كنار میز بار نشسته بوده جلب شد.

نیم ساعتی با خودش كلنجار رفت و بالاخره تصمیمش رو گرفت و رفت سراغ دختر و

با خجالت

بهش گفت : میتونم كنار شما بشینم و یه گپی با همدیگه بزنیم و بیشتر آشنا

... بشیم ؟!

دختر ناگهان و بی مقدمه فریاد زد : چی؟! من هرگز امشب با تو نمی خوابم ؟!!

همه مردم توجهشون جلب شد و چپ چپ به مرد نگاه کر...دند و سری تکون دادند !

مرد بیچاره سرخ و سفید شد و سرشو انداخت پایین و با شرمندگی رفت نشست سر

جاش ...

بعد از چند دقیقه دختر رفت كنار مرد نشست و با لبخند گفت : من معذرت

میخوام! متاسفم كه تو

رو خجالت زده كردم. راستش من فارغ التحصیل روانپزشكی هستم و دارم روی عكس
العمل

مردم در شرایط خجالت آور تحقیق می كنم ...!!!

مرد هم ناگهان فریاد زد : چی؟! منظورت چیه كه 200$ برای یه شب می گیری؟

 



نظرات شما عزیزان:

yekta
ساعت19:21---22 ارديبهشت 1391
پاسخ:مــلسیَ

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پَـ ــ ــرنــیاטּ | |برچسب:,

Design By: KHanOomi